زنان بلوچ بخشی تصادفی از مبارزه نیستند، بلکه بر پایهٔ آگاهی، بخشی قدرتمند از آن هستند نامه گلزادی بلوچ از زندان ۱۶ آوریل ۲۰۲۵
گلزادی بلوچ، از اعضای کمیتهٔ همبستگی بلوچ، نامهای از زندان خطاب به ملت بلوچ منتشر کرده است که در آن از دستگیری خود، شکنجه در بازداشتگاههای امنیتی و پیامی برای تداوم مبارزه بهویژه برای زنان بلوچ سخن گفته است
در بخشی از نامه آمده است: «ملت عزیزم بلوچ! امیدوارم حال همهتان خوب باشد. بیشک امروز نیز همچون دیروز، در گوشهای، در خیابانی یا در میدانی، صدای حقطلبیتان بلند است. امروز هم مادران شجاع بلوچ نماد مقاومت در برابر ظلماند. بیشک امروز همان شعارهایی را فریاد میزنید که دیروز من در هیاهوی ظلم فریاد میزدم
وقتی برای بار دوم مأموران ناشناس با صورتهای پوشیده وارد خانهام شدند تا مرا به اجبار ناپدید کنند، مانند سگهای دیوانه و درندگان، به هر سویی یورش میبردند و با فحاشی به دنبالم میگشتند
وقتی در برابرشان ظاهر شدم، خشمشان فوران کرد، چنانچه اگر میتوانستند، چشمانم را از حدقه در میآوردند یا جانم را میگرفتند. از لرزش دستانشان مشخص بود که دشمن مسلح در برابر حرکت صلحآمیز ما از پا درآمده است. وقتی مرا به زور کشانکشان به ماشین انداختند، یکی از آنان سه بار قنداق تفنگ را به من کوبید و با فحاشی در را بست
پس از مدتی توقف، دو مأمور از پشت دستانم را بستند و به اتاقی بردند. در آنجا چندین نفر همزمان با الفاظی مملو از نفرت به من حملهور شدند. با دستان بسته و پاهای باز، هر بار که دستم کمی حرکت میکرد، مشتی به شکمم میخورد و با هر حرکت پایم، فردی آن را لگد میزد و زمینم میزد. در تمام مدت باید سرم را پایین نگه میداشتم، در غیر این صورت سیلی یا مشتی به صورتم میخورد
پس از گذشت مدتی، شاید ساعتها، کسی گفت بنشین. وقتی نشستم، یکی از آنان با طرح اتهاماتی بیاساس خواست که اعتراف کنم. وقتی انکار کردم، یکی سرم را آنچنان به پایین فشار داد که با پاهایم برخورد کرد و فردی دیگر دو بار چیزی را محکم به پشتم کوبید که باعث درد شدیدی شد. این عمل دو بار تکرار شد.
در سلول شکنجه در مکانی نامعلوم، بارها تهدید شدم که خانوادهام را ناپدید میکنند، برادرم را خواهند برد.
هدف از بیان این فجایع، اشاره به سالها سرکوب نظامی توسط دولت است: ناپدیدشدنهای اجباری، اجساد مثلهشده، پیکرهای نیمهجان در بیابانها… اینها در بلوچستان به امری عادی تبدیل شدهاند. اما اکنون مسئله دولت، مادران، خواهران و دختران بلوچاند که در دستانشان چیزی جز عکس عزیزان ناپدیدشدهشان نیست. دستگاه دولتی با تمام توان میکوشد حتی آنان را نیز سرکوب کند. مأموران مزدبگیر دیگر از تعرض به حرمت زنان بلوچ هم آبایی ندارند.
این رژیم دروغین و پوچ باید پیام محکمی دریافت کند: زنان بلوچ بهطور تصادفی وارد این مبارزه نشدهاند، بلکه آگاهانه و با اراده بخشی قوی از این مبارزه برای بقا و دفاع از ملتشان هستند
پس نه تهدید، نه ناپدیدسازی، نه سیاست قتل و انداختن جسد، هیچکدام نمیتواند این زنان را متوقف کند. اگر سرکوب، سکوت میآورد، پس بعد از ۲۰۰۶، دختری چون مهرنگ به نماد مقاومت بدل نمیشد. اگر ناپدیدسازی راهحل بود، سمی، همسر دودا، در برابر یزید زمانه نمیایستاد. اگر شکنجه افکار را تغییر میداد، مادران راشد حسین و ذاکر مجید، نماد نمیشدند. اگر تفنگ میتوانست ذهنها را تسخیر کند، امروز گلزادی با دستان و پاهای بسته با شما نمیجنگید، با اینکه شما چهار ساعت پیاپی شکنجهاش کردید
هزاران داستان از زنانی وجود دارد که پس از ناپدید یا مثلهشدن عزیزانشان، با جان بر کف در برابر سرکوب ایستادهاند
پیام من به ملت این است: با شجاعت در برابر ظلم این رژیم فاشیستی بایستیم. آنها میخواهند روحمان را بشکنند، اما ما از مبارزهمان عقب نخواهیم نشست. ما بر حق هستیم. ما صدای حقوق و حرفهای عزیزان ناپدیدشدهمان هستیم، و این صدا همیشه در برابر باطل بلند خواهد بود
گلزاری بلوچ، زندان ھدا، کویتہ